جستجو
کد : DK-40814     

بی یدی


(از: بی + ید + ی ) بی دستی . دست نداشتن .
  • کنایه از بی قدرتی . (از یادداشت مولف ). در دو شاهد ذیل از رودکی و فرخی مولف حدس زده اند که کلمه بی بُدی (= ناچاری )، بی یدی باشد:
    وَرْم ضعیفی و «بی بدیم » نبودی
    وآنک نبود از امیر مشرق فرمان
    خود بدویدی بسان پیک مرتب
    خدمت او را گرفته چامه بدندان .

    رودکی .