جستجو
کد : DK-40621     

بی نمازی


حالت بی نماز. نماز نگزاردن . ترک صلوة.
  • کنایه از حیض آمدن زنان باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (غیاث ) (سروری )(رشیدی ). حیض و دشتان . (ناظم الاطباء). عادت ماهانه زن . (فرهنگ عامیانه جمالزاده ). قاعدگی زن . عادت . (فرهنگ فارسی معین ). حال حیض . مقابل پاکی . ناپاکی . مقابل طُهْر. حیضة. محیض . (یادداشت مولف ):
    ز مردی تو چنان شرم داشتند سباع
    که شرزه دید چو خرگوش بی نمازی زن .

    شرف شفروه .