بامداد کردن . (زوزنی ). بامداد از جای شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پگاه برخاستن . بامداد از جای رفتن .
اول چیزی دریافتن . بنوبر و اول چیزی دست یافتن .نوباوه چیزی واگرفتن . (زوزنی ). نوباوه چیزی فراگرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). به اول چیزی رسیدن . خوردن میوه اول رسیده را. نو آوردن چیزی . (صراح ). اختراع . دوشیزگی ببردن . (تاج المصادر بیهقی ). پسر زادن در نخستین بار. شنودن اول خطبه . دررسیدن آغاز خطبه را.
-قوه ابتکار ; قوه اختراع .