جستجو

نقیضه
مؤنث نقیض . ج . نقائض .
نساسالار
در بین زرتشتیان کسی است که مرده را از در دخمه به درون دخمه می گذارد.
نفریغ
حسرت ، ویل . ؛ روز ~روز رستاخیز، قیامت .
نرخ گرفتن
گران بها شدن .
نسباً
از جهت اصل و نژاد، از لحاظ نسب .
نشکرده
شفره ، گزن ، ابزار دم تیزی که با آن چرم را می برند یا پشت پوست و چرم را با آن می تراشند.
نفسانیات
جِ نفسانیه (مجموعه احساسات ، افکار، انفعالات و افعال که منسوب و مربوط به روح و روان هستند).
نستاک
پیچاک شکم . (از انجمن آرا) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ). پیچش . (انجمن آرا) (آنندراج ). شکم پیچ . (برهان قاطع). جهانگیری آرد: پیچاک [ مرض پیچش ] شکم باشد. شاهد داده نشده و سراج احتمال می دهد [ با ] کناک که به معنی مذکور است تصحیف خوانی شده . (فرهنگ نظام ) (از حاشیه برهان قاطع چ معین ).
نشمه
زن بدکاره ، روسپی .
نستک
محلوج باریک پیچیده . (برهان قاطع). پنبه زده و پیچیده . (از رشیدی ) (از فرهنگ نظام ) (از آنندراج ) (انجمن آرا). پنبه محلوج باریک پیچیده . (ناظم الاطباء).
نشمیدن
عیش و نوش کردن .
نرم افزار
مجموعه ای از برنامه ها و داده ها، کتابچه راهنما و مانند آن ها که بتوان آن را برای انجام کار مشخصی با استفاده از کامپیوتر به کار برد.
نستوری
= نسطوری : قطعه ای است ضربی در «نوایی » که سه ضرب سنگینی است .
نصف العمر
بسیار ترسیده و رنج کشیده ، دچار اضطراب و اندوه .
نفوس زدن
فال زدن .
نسخ نمودن
باطل کردن ، رد کردن .
نطق کشیدن
صدا برآوردن ، سخن گفتن .
نرمی نمودن
1 ـ خوش رفتاری کردن . 2 ـ بردباری نمودن .
نظامنامه
آیین نامه .
نق نقو
کسی که زیاد بهانه می گیرد و غر می زند.