جستجو

ناپیراسو
زن اون تاشکال پادشاه عیلام است . مجسمه ناقص ملکه ناپیراسو که از مفرغ ساخته شده و 1800 کیلوگرم وزن دارد و متعلق به حدود قرن پانزدهم قبل از میلاد است که در حفریات شوش به دست آمده است . (از ایران باستان ج 1 ص 135).
ناپاکی
نادرستی . بداخلاقی . (ناظم الاطباء). خبث . خباثت . بدجنسی . نابکاری . بد سریرتی . شرارت . گربزی بیش از حد: و زنان ناقص عقل و دینند، از ناپاکی هر چه خواهند بکنند. (اسکندرنامه نسخه خطی ).
خاقانیا به عبرت ناپاکی فلک
برخاک آن شهنشه کشور گذشتنی است .

خاقانی .

ناپذرفتنی
نپذیرفتنی . نامقبول . غیرقابل قبول . نشنودنی . که قابل اطاعت کردن نیست .
ناپرهیزگاری
عدم پارسائی . (ناظم الاطباء). فسق. فجور. ناپارسائی . بی عفتی .آلوده دامنی .
  • بی احتیاطی . عدم ملاحظه در حفظ تندرستی . (ناظم الاطباء). رجوع به ناپرهیزی شود.
  • ناپل
    شهری است در ایتالیا، کنارخلیج ناپل و در 188 هزارگزی جنوب شرقی رم واقع است .جمعیت این شهر 102800 نفر است . در این شهر کتابخانه ها و موزه ها و نمایشگاههای آثار گرانبهای هنری و قصرها و کلیساهای زیبائی وجود دارد. بازرگانی آن مهم است و صنایع کشتی سازی و تصفیه نفت آن قابل توجه است .
    ناپیموده
    نامحدود. نامشخص . که پیموده و تحدید نشده است: زمان از دهر به حرکات فلک پیموده است که نام آن روز وشب و ماه و سال و جز آن است و دهر زمان ناپیموده که مر او را آغاز و انجام نیست . (جامعالحکمتین ص 118).
    ناپالودنی
    که قابل پالودن نیست . که ازدر ترویق و تصفیه نیست . که نتوان آن را صافی و مروق کرد. مقابل پالودنی .
    ناپذرفته
    ناپذیرفته . رجوع به ناپذیرفته شود.
    ناپرهیزی
    بی احتیاطی .
    -ناپرهیزی کردن ; برخلاف دستور طبیب یا قواعد طبی چیزهائی منافی سلامت خوردن . کارهای منافی سلامت کردن . غذاهائی ناملایم مزاج خوردن . غداهای مضر خوردن . در دوران مرض یا نقاهت غذای نامناسب و مضر خوردن .
    ناپلازا
    دهی است از دهستان میان رود پائین ، ضمیمه بخش نور از توابع شهرستان آمل . در 13 هزارگزی مغرب آمل واقع است . دامنه است و جنگلی ، هوایش معتدل و مرطوب است و مالاریاخیز. 180 نفر سکنه دارد و مردمش شیعه مذهبند و فارسی را با لهجه مازندرانی تکلم میکنند. آب آنجا از چشمه و ناپلارود تامین میشود. محصول آن لبنیات است و مردمش به کار زراعت و گله داری مشغولند و عموماً تابستان را به ییلاق نوحجه دهستان تائیج میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ص 298).
    ناپیوسته
    نپیوسته . پیوسته نشده . منفصل . جدا.
  • نامنتظم . گسسته . پراکنده .
  • ناپالوده
    غیرمصفی . غیرمروق. صافی نکرده . تصفیه نشده . مقابل پالوده . رجوع به پالوده شود: شهد، انگبین ناپالوده . (مهذب الاسماء).
    ناپذیر
    ناپذیرنده . نپذیرنده . ناپذیرا. که قابل نیست . که نمی پذیرد. که قبول نمی کند.
    ترکیب ها:
    -آشتی ناپذیر . اجتناب ناپذیر. اصلاح ناپذیر. امکان ناپذیر. اندرزناپذیر. انکارناپذیر. انعکاس ناپذیر. پندناپذیر. تزلزل ناپذیر. جبران ناپذیر. خدشه ناپذیر. درمان ناپذیر. دل ناپذیر. شکست ناپذیر. صورت ناپذیر.عرض ناپذیر. عقل ناپذیر. علاج ناپذیر. غلبه ناپذیر. مرهم ناپذیر. رجوع به همین مدخل ها شود.
    ناپز
    ناپزا. ناپزنده . دیر پزنده . که دیر پزد. که نپزد.
    ناپلئون
    سکه طلای بیست فرانکی که ابتدا با نقش ناپلئون اول و بعد در زمان ناپلئون سوم با نقش او انتشار یافت .
    ناپیه
    (1617-1550 م .) ناپیه یا نپه بارون مرچیستن ریاضی دان اکوسی در نزدیک شهر ادیمورگ بدنیا آمده است . وی مخترع لگاریتم است .
    ناپایا
    که نپاید. که پاینده نیست . گذرا. فانی . غیرثابت . که گذران است و دائمی نیست . مقابل پایا به معنی ابدی و ثابت و باقی .
    ناپذیرا
    ناپذیر. نپذیرنده . که پذیرا نیست . قبول نکننده . مقابل پذیرا. رجوع به پذیرا شود.
    ناپزا
    ناپز: نخود ناپزا. لپه ناپزا. رجوع به پزا شود.
    ناپلئون بناپارت
    یا ناپلئون اول . امپراطور فرانسه و یکی از جهانگشایان معروف تاریخ است . وی در پانزدهم اوت 1769 م . در شهر آژاکسیو واقع در جزیره کرس بدنیا آمد. جزیره مزبور به سال 1768 به تصرف فرانسه درآمده بود و هنگام تولد ناپلئون جزئی از خاک فرانسه محسوب میشد. پدرش شارل بناپارت و مادرش ماریا لیتیزیا رامولینو نام داشت . وی چهارمین فرزند و دومین پسر شارل بناپارت بود. ناپلئون تحصیلات خود را در مدرسه نظامی برین شروع کرد و به سال 1774 برای طی دوره یکساله شان دو مارس بپاریس رفت . و چون از تحصیل در مدرسه اخیر فراغت یافت (1785) با رتبه ستوان دومی وارد هنگ توپخانه لافر [ ساخلو ّ والانس ] شد . در این ایام دلبستگی زیادی به سرنوشت فرانسه نداشت و برای تامین استقلال جزیره کرس کوشش میکرد اما ظهور انقلاب رای او را تغییر داد.
    وی به سال 1793 (در رتبه سروانی توپخانه ) در جنگ و محاصره تولون شرکت جست و دوبار مجروح شد و با شجاعت فوقالعاده ای که از خود نشان داد، خویشتن را معروف ساخت . اما شخصیت و نبوغ نظامی او به سال 1794 در جنگهای ایتالیا مورد توجه همگان قرار گرفت . در این سال رتبه ژنرالی بریگاد توپخانه را داشت . در سال 1795 او را به ریاست یک بریگاد پیاده نظام منصوب و بدفع شورشیان «وانده » مامورکردند و او چون تصدی این مقام را دون شان خود میدانست از قبول آن سرباز زد و در نتیجه از خدمت برکنار شد و اندکی بعد ماموریت حفظ مجلس کنوانسیون و دفع سلطنت طلبان به عهده او واگذار گردید و فردای روز «13 واندمیر» ژنرال دیویزیون توپخانه شد و سپس به ریاست کل قوای داخلی نایل آمد و پنج ماه بعد (23 فوریه 1796) در حالی که بیست و هفت سال بیشتر نداشت به فرماندهی سپاه مامور ایتالیا رسید و مجال مناسبی برای ابراز لیاقت و ترقیات آینده خود به چنگ آورد. جنگ و فتوحات او در ایتالیا یکسال مدت گرفت و سرانجام در دسامبر 1797 فاتح و سربلند به پاریس مراجعت کرد و پاریسیان باشکوه و جلال فراوانی از او استقبال کردند. اندکی بعد دولت فرانسه او رابه فرماندهی کل قوای انگلستان منصوب کرد و او به عزم اینکه خارج از جزایر انگلیس لطمه ای به آن دولت بزند آهنگ تصرف مصر کرد تا راه انگلستان را با هندوستان قطع کند. [ مصر در آن زمان از مضافات سلطنت عثمانی محسوب میشد لکن سلطان ترک در آنجا جز نامی نداشت و اداره امور مملکت با امراء مملوک بود ] .
    لشکرکشی و فتوحات مصر از سال 1798 تا 1799 طول کشید و هنگامی که به پاریس بازگشت دیگر دیرکتوار قدرت یکسال پیش خود را نداشت و با ناکامیها و مشکلاتی مواجه شده بود. ناپلئون موقعیت را مناسب یافت و با کودتائی که در 18 برومر (1799) کرد قدرت را به دست گرفت و خود را قنسول اول نامید و چون به قدرت رسید اعمال مستبدانه ای از قبیل اعلام رژیم بردگی در مستعمرات فرانسه و اعدام دوک ِ آنگین مرتکب شد و به موازات آن اقدامات مدنی نیز کرد از آنجمله :تدوین قانون مدنی فرانسه ، وضع قانون جدید مالیاتی ، ایجاد بانک و دانشگاه و تفکیک دین از سیاست . به سال 1802 به مقام قنسول دائمی رسید و سرانجام در ماه مه 1804 مجلس ملی و سنای فرانسه او را امپراطور خواند. وی هنگام جلوس بر تخت امپراطوری 35 سال داشت . ناپلئون ، دوران امپراطوری خود را به جنگ با اروپائیان گذراند:
    سال 1806 را در جنگ با اطریش و روسیه سپری کرد، در «اولم » سپاه اطریش را درهم شکست و در «اوسترلیتز» بر قشون متحده روس و اطریش غلبه کرد و این جنگ را با معاهده «پرس بورگ» خاتمه داد. از اکتبر 1806 تا ژوئن 1807 سرگرم جنگ با پروس و روسیه بود، پروس ها را در «ینا» و «اشتارت » شکست داد و در «ایلو» و «فریدلند» بر سپاهیان روس غلبه کرد. آوریل و ژوئیه 1809 را در جنگ با اطریش گذراند و در این نبرد هم به پیروزی رسید. جنگهای او با اسپانیا نیز از مه 1808 تا دسامبر 1813 مدت گرفت . سرانجام نبردهای ناپلئون تا سال 1809 بقرار صلح وینه انجامید. در اینجا ناپلئون به اوج ترقی رسیده بود و فتوحات نمایان وی تا سال 1812 ادامه داشت ، در این سال فرانسه حاکم بر مقدرات اروپا و ناپلئون فرمانروای قاره اروپا بود.
    دوره دوم تاریخ امپراطوری وی که بعکس دوران نخست با شکست ها و ناکامی های متوالی قرین بود از سال 1812 شروع شد:در این سال وی دوستی خود را با روسیه بهم زد و بروسیه لشکر کشید و شهر مسکو را فتح و تصرف کرد اما از این سفری که در آغاز فاتحانه مینمود با لشکری پراکنده و نیمه جان از سرما و قحطی ، بتلخی بازگشت و در این لشکرکشی لطمات جانکاه ناتوان کننده دید. در ماه مه 1813 به آلمان لشکر کشید و از آنجا هم شکست خورده به فرانسه مراجعت کرد. سرانجام دول اروپائی که به جنگ با ناپلئون اتفاق کرده بودند به فرانسه هجوم بردند و پاریس را تصرف کردند و جهانگشای فرانسوی را در 20 آوریل 1814 به جزیره «الب » تبعید کردند و فرانسه همه ممالک مفتوحه خود را از دست داد. ناپلئون دو ماه تبعیدی جزیره الب بود و روز 28 فوریه 1815 با هزار تن از سربازان قدیم خود از تبعیدگاهش به کشتی نشست وآهنگ فرانسه کرد تا تخت و تاج از دست رفته خود را بار دیگر تصرف کند و روز اول مارس در خلیج «ژوان » قدم به خاک فرانسه نهاد و روز بیستم مارس وارد قصر «تویلری » شد. (لوی هیجدهم با شنیدن خبر بازگشت ناپلئون از پاریس فرار کرده بود) و مردم فرانسه مقدم او را گرامی داشتند .
    سلاطین اروپا که او را «دشمن و برهم زننده آسایش ملل عالم » میدانستند به دفع او یکدله شدند. و سپاهی گران فراهم کردند و به جنگ او گسیل داشتند. فرماندهی این سپاه را «بلوخر» پروسی و «ولینگتن » انگلیسی به عهده گرفتند و در میدان «واترلو» ناپلئون را برای همیشه شکست دادند. (18 ژوئن 1815). نبرد واترلو آخرین جنگ ناپلئون بود، فرماندهان فاتح اروپائی ، امپراطور شکست خورده فرانسه را دستگیر و به جزیره «سنت هلن » تبعید کردند. دوران اخیر امپراطوری ناپلئون به حکومت صد روزه معروف است . ناپلئون ایام آخر عمر خودرا در جزیره سنت هلن ، به تلخی و ناکامی و سختی گذراند و سرانجام در سن 52 سالگی در شب پنجم مه 1821 به سرطان معده در تبعیدگاه غم آلود خود درگذشت .