جستجو

ظلمت آباد
کنایه از عالم عدم است . (آنندراج ).
ظنون
ج ِ ظَن: و فرونهادن بار امل در مهب شکوک و منزل ظنون . (کلیله و دمنه ).
ظهاره
ابره .رویه . مقابل بطانه و آستر و زیره: قباها را ظهاره پوشش کردند. (جهانگشای جوینی ). ج ، ظهائر.
ظهوری
از قدمای شعرای عثمانی است منسوب به خانواده دلبندزاده از اهل مناستر و به همانجا درگذشته است .
ظلمتکده
کنایه از دنیاست .
ظهون
سنّور وحشی است و به فارسی گربه دشتی نامند. (فهرست مخزن الادویة).
ظهیر
هم پشت . مدد. یار. یاور. مددکار. ظِهرة. ظُهرة. پشتیوان . پشتیبان . یاریگر. کمک . ج ، ظُهَراء. (مهذب الاسماء): و الملائکة بعد ذلک ظهیر. (قرآن 66/4).
بدان منگر ای خواجه گر ظاهری
نبینی همی مرد دین را ظهیر.

ناصرخسرو.

ظهیرآباد
دهی است در مازندران . (رابینو ص 127).
ظهیرالحق
لقب محمدبن مسعود الادیب الغزنوی . رجوع به محمد... شود. (تتمه صوان الحکمه ).
ظهیرالدولة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ظهیرالدولة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ظهیرالدین
(امیر...) ابراهیم صواب . در مبداء حال ملازمت امیر پیر حسین چوپانی می کرد و درآن اوان در خدمت جناب مبارزی بود. از آن جناب رخصت گرفته به شیراز شتافت و امیر شیخ رقم عزل بر صحیفه شمس الدین صاین و سیدغیاث الدین علی کشید و امیر ابراهیم را به استقلال وزیر گردانید و امیر ابراهیم نه به واسطه وفور کفایت بلکه از غایت جهالت ابواب مداخل و منافع ارکان دولت را مسدود ساخت . لاجرم آن جماعت یکی از رنود را تطمیع کردند تا فرصت نگاه داشته ، به زخم تیری امیر ابراهیم را به عالم بقا فرستاد و کرّت دیگر مولانا شمس الدین صاین و سیدغیاث الدین علی قدم بر مسند وزارت نهادند. رجوع به دستور الوزراء ص 243 شود.
ظهیر امیرالمومنین
لقب حسن بن علی بن صدقه جلال الدولة و جلال الدین ، مکنی به ابی علی است . (تجارب السلف ص 296). رجوع به حسن ... شود.
ظهیر خلیفةا
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ظهیر خلیفةا در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ظهیرک
دهی است تقریباً در سه فرسنگی مشرق شیراز. (فارس نامه ).
ظهیری
ظهیرالدین محمدبن علی بن محمدبن عمر الکاتب السمرقندی . رجوع به محمد... شود.
ظی
انگبین . عسل .
ظیان
سپرم بیاوانی . (مهذب الاسماء). یاسمین دشتی . یاسمین برّی . یاسمن زرد. یاسمین البر. قلیماطس . و داود ضریر انطاکی در تذکره گوید: ظیان یاسمین بَرّ است و از آن رو آن را بدین نام خوانندکه گل او یاسمین است (؟ ) و آن گیاهی است مایل به زردی با برگهای دقیق ماننده تر چیزی به لبلاب لکن نرمی او را ندارد و در غیر فصل زمستان باشد و قوت بیخ آن بیست سال باقی ماند و آن گرم و خشک است در چهارم و بیخ ریشه ها که از اخلاط سه گانه تولد کند برکند خاصه مفاصل و نقرس را شرباً و طلاءً و آن را بر عرقالنسا ضمادکنند ریش پدید آرد و شفا بخشد و روغن آن و همچنین بیخ آن وقتی که نصف وقیه از آن در یک رطل آب بجوشانندتا نصف آن تبخیر شود شفاء اعظم است در سرفه و ربو وبیماری انتصاب و عسرالنفس و روغن او در فالج و لقوه و زمینگیری مجرب است و در همه افعال با خربق اسود شریک است تا بدانجا که بعضی گمان برده اند که ظیان عین خربق سیاه است و ظیان سبب کرب و غثیان شود و مصلح آن روغن بادام است و شربت آن یک مثقال است - انتهی .
و یاس سفید عبارت از اوست و به لغت اندلس و مغرب عشبةالنار نامند و یربه فوقه . ایزنزو. قلیماطس . و قسم مغربی او مشهور به عشبة است و آن نباتی است شبیه به لبلاب و درهم پیچیده و گل او بسیار خوشبو و قسمی را بر شاخهای او خاری شبیه به خار گل سرخ و گل او از یاسمین بستانی که چنپلی نامند بسیار کوچکتر و بیخش سیاه و باریک و پرشعبه و قوّت بیخ او تا بیست سال باقی است . در چهارم گرم و خشک و سایر اجزای او در سیم و محلل و ملطف و بوییدن گل او جهت صداع و شقیقه و روغن او جهت علل بارده و ربو و سعال مُزمن و فالج و لقوه نافع و طبیخ شاخ و بیخ او که نیم وقیه را در یک رطل آب بجوشانند تا به نصف رسد و با شکر و امثال او بنوشند جهت ضیقالنفس و سرفه کهنه و فالج و استرخای مزمن بی عدیل است و ظاهراً روش خاصی که بالفعل متداول است از اینجا استنباط کرده باشند و حمول او مدر حیض و مُسقط جنین و طبیخ برگ و شاخ او به قدر سه درهم با مثل آن بسفایج و مقل ازرق مسهل قوی سوداوی و کرب است ومضمضه طبیخ او با سرکه جهت درد دندان نافع و یک مثقال از بیخ او کشنده بقی و کرب و مغص و در قوت مثل خربق سیاه و مسهل بلغم و سودا و با آب خبازی مقیئی قوی و قدر شربتش تا نیم درهم است و مصلحش روغن بادام و طلای او محرق و مقرّح جلد و بهترین ادویه برص و جهت عرقالنسا و مفاصل و فالج و امثال آن مفید و روغنی که در آن بیخ مذکور را جوشانیده باشند جهت فالج و مانند آن به غایت نافع است . (تحفه حکیم مومن ).
  • انگبین . عسل .
  • گیاهی است که بدان پوست پیرایند.
  • ظیاءة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ظیاءة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ظیقی
    منسوب است به ظیقان و هو منزل علی عشرة فراسخ من بریة عیذاب ، منها ابوالحسن طاهربن عتیق السکاک الظیقی . (سمعانی ص 377).
    ظرف شویی
    1 ـ شست و شوی ظرف ها. 2 ـ جای شستن ظرف ها در آشپزخانه .