گرگوری افیمویچ
معروف به راسپوتین (1871 - 1916 م .) از راهبان روسی است زادگاه وی دهکده پوکروسکویه
بود که در نزدیک تیمن استان تبلسک سیبریه واقع است . وی فرزند دهقانی بی چیز بود و بعلت لاابالی گری و هرزگی بنام «راسپوتین » که بمعنی هرزه و ولگرد تبه کار است مشهور گردید. راسپوتین فاقد تحصیلات وتربیت صحیح بود تا آنجا که تا پایان حیات از درست نویسی ناتوان بود. وی 33 سال اول عمر خود را در زادگاه خویش گذراند و در سال 1895 با دختری بنام اولگاچانیکف ازدواج کرد و دارای دو دختر و یک پسر شد. راسپوتین در 1904 تصمیم گرفت که زندگی خویش را دگرگون سازد و بهمین نیت ترک خانواده گفت و به امور مذهبی پرداخت و بمردم گفت که از طرف پروردگار چنین به وی الهام گردیده است . چون طبعی حاد و قوای جسمانی نیرومندی داشت و در محیطی خرافی پرورش یافته بود توانست در مشی مذهبی خویش توفیق یابد. اساس گفته های راسپوتین این مطلب بود که نجات و رستگاری فقط از راه توبه تحصیل خواهد شد و می گفت : بکمک من میتوانید امید برستگاری داشته باشید و نجات هرکسی در متحد ساختن جسم و روحش با من است و تقرب بمن منشاء فیض و موجب پاک شدن از گناهان و معاصی میشود. سخنان گزافه و تعلیمات خطرناک راسپوتین نه تنها برای وی ایجاد شهرت و محبوبیت غیرمنتظری در بین دهاقین و عوام الناس کرد، بلکه موجب شد که درهای خانه های اشراف و حتی در کاخ سلطنتی به رویش گشوده گردد، برای تجربه اندوزی راسپوتین اقدام به مسافرت کرد و به امکنه مقدس کشور خود حتی به «مونت اتوس » و بیت المقدس سفر کرد، و اغلب اوقات خود را به مطالعه کتب مقدس می گذرانید بعلت فقدان تحصیلات مقدماتی حاصل مطالعه اش تقریباً هیچ بود و مطالبی که گوشزد میکرداز روی الهام قلبی و منبعث از طبیعت وی بود اما به نیروی شگرفی که در وی بود دشمنانش نیز گواهی داده اند. در سال 1907 م . هنگام توقف خود در لنینگراد (سن پطرزبورگ) به رئیس دیری که در دربار تزار رفت و آمد داشت و گناهان ملکه را استماع میکرد معرفی گردید. آن مرد به احوال و شیوه راسپوتین توجه داشت و با کمک گراند دوشس می لیتز او اناستازیا راسپوتین را در دربار حاضر ساخت و راسپوتین در ملاقات اول توانست تاثیر عمیقی در امپراطور آلکساندرا فئودرونا
و امپراتریس از خود بجای بگذارد. محیط دربار که در آنزمان تحت تاثیر خرافات مذهبی بود و بیمی دائمی که نسبت بسلامت تزارویچ در آنان وجود داشت زمینه خوبی برای راسپوتین در دربار ایجاد کرد و بهبوداتفاقی گراندوک الکسیس بیشتر سبب شد که امپراتریس تحت نفوذ کامل راسپوتین قرار بگیرد. راسپوتین بدواً در امور سیاسی مداخله نمیکرد اما بعدها دخالت کرد و سرانجام بسبب شایعاتی که در اطراف مناسبات وی با زنان درباری و ملکه انتشار داشت عده ای از رجال طراز اول را بر آن داشت که کار راسپوتین را بسازند. در این توطئه گراندوک دمیتری پاولویچ و پرنس یوسوپف و لوریچ کویچ شرکت داشتند و در دسامبر 1916 م . شبی او را برای صرف شام بمنزل شاهزاده یوسوپف دعوت کردند اما چون از نوشیدن شرابی که به سم پتاسیم سایانید (سیانور پتاسیم ) آلوده ساخته بودند کار وی ساخته نیامد، بضرب گلوله بزندگی وی خاتمه دادند و جسد ویرا امپراتریس بمحل مخصوص انتقال داد و هر شب بمزار وی میرفت و گریه وندبه میکرد. (از دائرة المعارف بریتانیکا بتلخیص ).