جستجو

متن ترجمه آیتی ترجمه شهیدی ترجمه معادیخواه تفسیر منهاج البرائه خویی تفسیر ابن ابی الحدید تفسیر ابن میثم

[ 929 ] 253 هنگامى كه به او خبر رسيد كه ياران معاويه بر شهر انبار تاخته‏اند ، خود پياده از كوفه بيرون آمد تا به نخيله رسيد . در آنجا مردم بدو پيوستند و گفتند : يا امير المؤمنين ، ما تو را در نبرد با آنان كفايت مى‏كنيم . على ( ع ) گفت : به خدا سوگند ، شما مرا از زيان خود نگاه نداريد . چگونه مى‏توانيد از آسيب آنها نگه داريد . اگر زين پيش ، رعيت از جور حاكمان مى‏ناليد ، من امروز از جور رعيتم مى‏نالم . گويى ايشان پيشوا هستند و من پيرو ايشانم يا من فرمانبرم و ايشان فرمانده . على ( ع ) اين سخن را در كلامى طولانى بيان فرمود و ما گزيده آن را در ضمن خطبه‏ها آورده‏ايم . در اين حال دو مرد از اصحاب پيش آمدند و يكى از آن دو گفت : مرا جز بر خود و اين برادرم تسلطى نيست . اى امير المؤمنين ، بفرماى تا به جاى آوريم . على ( ع ) در پاسخ او فرمود : شما كجاييد و آنچه من مى‏خواهم كجا .