متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
( 345 )
189 گفتارى ديگر
خداوند از زوزهى درندگان بيابان ، گناه بندگانش در خلوتگاهان ، آمد و شد آبزيان در اعماق اقيانوسهاى بىكران و برخورد سهمگين امواج بر اثر وزش باد و طوفان نيك آگاه است . من بر اين حقيقت گواهم كه محمد برگزيدهى چنان خداوندى است ، و سفير وحى و پيك رحمت او است .
( 346 ) اما بعد ، پس شما را به تقواى خدايى توصيه مىكنم كه آفرينشتان را آغاز كرد ، و بازگشتتان نيز به سوى او است . بر آوردن خواستهاتان با او است و نهايت
[ 228 ]
آرزوتان هم او است . راه تعادلتان به سوى او ، و پناه و گريزگاهتان نيز او است .
راستى را كه تقواى الهى درد قلبهاتان را دارو ، كور دليهاتان را بينايى ، بيمارى تنهاتان را درمان ، سينههاى فاسدتان را اصلاحگر ، جانهاى آلودهتان را پاكيزگى ،
تيرگى چشمانتان را روشنايى ، ترس و دلهرههاى درونىتان را امنيت و سياهى تاريكناتان را روشنى است . پس طاعت خداوندى را نه جامهى زبرين ، كه جامهى زيرين خويشتن خويش سازيد ، و در زير آن ، به درون جانتان نفوذش دهيد ، و چونان روحش در اندامهاى خويش بدميد ، و بر تمام جريانهاى خود فرمانرواييش بخشيد ، و آن را آبشخورى براى لحظهى ورود ، شفاعتگرى براى دستيابى به آرمانها ، سپرى براى روز ترس ، چراغى براى اعماق گورها ، آرامشى براى وحشتهاى طولانى ، و گشايش و راه تنفسى براى جايگاههاى پراندوه خويش قرار دهيد . چرا كه در برابر پرتگاههايى كه انسان را از همه سو در ميان گرفتهاند ، در برابر ترسهايى كه هر آن در انتظارشان هست و در برابر آتشهايى كه از هر سو زبانه مىكشند ، اطاعت خداوند دژى نگاهدار است . و چنگ يازيدهى به تقوا را سختيهاى زمانه از پس بسيار نزديك شدن دور ، و جريانها پس از گذر تلخيها شيرين ، موجهاى خطر از پس انباشتگى باز ، و دشواريها پس از آسيب رنجها آسان مىشود ، و از پى خشكسالىهاى بسيار ، ابر كرامت بر او فرو مىبارد ، و در پى سركشى ، مهر و رحمت بدو مىگرايد ، و پس از فرو خشكيدن ، چشمهى نعمتهايش از نو جوشيدن مىگيرد و در پىتك باريدنها ، باران بركتش تندبار و رگبار مىشود .
پس خدايى را پروا گيريد كه از پندهايش بهرهورتان ساخت ، با پيك برگزيدهى خود اندرزتان داد و با نعمت ويژهاش قرين امتنانتان گرداند . پس خويشتن خويش را در بند بندگيش كشيد ، و چنان كه او را سزا است ، به طاعتش برخيزيد .
( 347 ) اين اسلام ، دين خدا است كه خود آن را براى خويش برگزيده ، با نظارت مستقيم خود پرورانده ، خوبترين آفريدگانش را بدان اختصاص داده ،
پايههايش را بر دوستى خود پى نهاده است . با عزتش تمامى اديان را خوار كرده ، با برتريش تمامى تمدنهاى پيشين را برانداخته ، با گرامى داشت آن دشمنانش را پست ساخته ، با يارى رساندن بدان ، ستيز جويانش را تنها نهاده ، با پايهى استوارش تمامى اركان گمراهى را در هم آويخته ، تشنگان را ، همه ، از حوضهايش سيراب كرده ، آن حوضها را با دست تواناى آبياران ويژهاش همواره از آب لبريز داشته است .
آنك خداوندش به گونهاى رقم زد كه دستاويزش ناگسستنى ، حلقهاش باز ناشدنى ، بنيادش ويرانى ناپذير و ستونهايش آسيب ناشناس است . درختش هرگز
[ 229 ]
ريشهكن نشود ، دورانش به سر نرسد ، آبشخورهايش نخشكد ، شاخههايش بريده و راههايش تنگ نگردد . سادگيهايش به پيچيدگى نگرايد ، روشنيش تيرگى نيابد ،
بالاى راستش خم نشود و چوب صافش كژى و گره برندارد . در روندش هيچ دشوارى ،
چراغهاى فروزانش را دمى خاموشى و شيرينيهايش را هيچ رگهى تلخى نباشد . پس اسلام ستونهايى را ماند كه ريشه در حق دارند ، بنيادش تزلزل ناپذير ، چشمههايش همواره جوشان ، و چراغهايش جاودان فروزان است . برج راهنمايى است كه كاروان بشريت در راستاى تكامل بدان راه جويد ، و نشانى سمتنما است كه رهنمون مسافران است و همانند آبشخورى است كه تشنگان را سيراب مىسازد . خداوند اوج خشنودى ،
عالىترين قوانين و برترين طاعتش را در آن نهاده است ، و چنين است كه در نزد خداوند پايههاى اسلام استوار ، بنيانش بلند ، برهانش روشنگر ، فروغش تابان ،
سلطنتش شكست ناپذير ، چراغ هدايتش در بلندا و براندازيش ناممكن است .
پس بدان در آييد ، از راهش پيروى كنيد ، حقش را بپردازيد و در جايگاه سزاوارش بنشانيد .
( 348 ) پس آن گاه خداى سبحان محمد را كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد به گاهى به حق برانگيخت كه دنيا به پايانش همى نزديك و نزديكتر مىشد و طليعهى آخرت روى مىنمود . شادى زندگى دنيا در پى درخششى گذرا به تيرگى مىگراييد و مردم در روندى خشونت آميز دچار جنگ و درگيرى بودند . دوران دنيا سر آمده بود ، نشانههاى تحولش نزديك و نزديكتر مىشد و مردمش در سراشيبى زوال بودند . حلقههايش مىشكست و شيرازهاش مىگسست ، پرچمها مىپوسيد ، زشتيهاى دنيا يكى پس از ديگرى نمايان مىشد و زمان آن كوتاه بود .
آرى ، خداوند در چنان اوضاعى او را وسيلهى ابلاغ رسالت خويش و موجب كرامت امت ، بهاران اهل زمان ، برترى ياران و شرف ياوران حضرتش قرار داد .
آنك پيامبر را چنين كتابى فرو فرستاد ، نورى كه چراغهايش را خاموشى نباشد ،
چراغى كه روشناييش به خاموشى نگرايد ، اقيانوسى كه كسى را به ژرفايش دسترسى نباشد ، راهى كه رهروش به گمراهى نرود ، پرتوى كه تابشش را تيرگىاى نيالايد ،
مرز گذارى كه برهانش خمودى نگيرد ، بنيادى كه پايههايش فرو نريزد ، درمانى كه از
[ 230 ]
پى آمدهايش جاى نگرانى نباشد ، عزتى كه ياورانش شكست نپذيرند و حقى كه يارانش تنها وا نمانند .
آرى ، قرآن معدن ايمان و گوهر ناب آن ، سرچشمهها و درياهاى دانش ، بوستانها و آبگيرهاى عدالت ، زير بنا و ساختار اسلام و واديها و دشتهاى گستردهى حق است .
قرآن آن دريا است كه هر چه از آبش ببرند پايان نگيرد ، چشمهسارى است كه هر چه از آن برگيرند فرو نخشكد ، آبشخورى است كه خيل واردان بر آن از آن نكاهند ، منزلگاهى است كه مسافران راه آن را گم نكنند ، نشانههايى است كه رهروان با ديدن آنها گمراه نشوند . جاى جاى راهش به سرعت گيرهايى مجهز باشد كه رهروان را تجاوز از آنها امكان پذير نباشد . خداوند قرآن را براى عطش عالمان زلال گوارا ، براى قلبهاى ژرف انديش بهاران خرم ، و براى حركت صالحان راهى روشن مقرر داشته است . اين كتاب دارويى است كه دردى بر جاى نمىنهد ، نورى است كه با هيچ ظلمتى همراه نباشد ،
ريسمانى است كه دست آويزش اطمينان بخش است ، و دژى است كه بلندايش تسخير ناپذير است . آن را كه پذيراى ولايتش شود ، مايهى عزت است و هر كه را كه در نظامش پاى گذارد ، رمز امنيت ، و تمامى كسانى را كه پيشوايش گيرند ، عين هدايت ، و هر كسى را كه راه و رسم خويش بدو وا گذارد ، عذرى موجه است براى كسى كه با منطق آن سخن گويد ، برهان ، و براى كسى كه با تكيه بر آن درگير شود ،
شاهد ، و براى كسى كه بدان احتجاج ورزد ، موجب پيروزى است ؟ هر كه بار معارف قرآن را به دوش كشد ، قرآنش بر دوش مىكشد و هر كه قرآن را به كار گيرد ، مركوبى راهوارش باشد و هر كه را بدان راه جويد ، نشان ، و هر آن كس را كه در پناهش درآيد ،
سپر است . قرآن ، دانشاندوزان را دانش ، روايتگران را حديث ، و داوران را حكم است .