متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 49 ]
33 گفتارى به ياد ماندنى
هنگام عزيمت آن حضرت براى جنگ با بصريان ابن عباس مىگويد : در دى قار به حضور حضرتش رسيدم كه در حال پينهزدن كفشش بود . مرا گفت : « ارزش اين كفش چه قدر است ؟ » به پاسخ گفتم : « هيچ ارزشى ندارد » . پس آن گاه امام فرمود : « به خدا سوگند كه اين پاپوش پارهى بى مقدار ، براى من از زمامدارى بر شما خوش آيندتر است مگر اين كه حقى را برپا سازم يا باطلى را براندازم » .
سپس از خيمهى خويش بيرون شد و مردم را مخاطب ساخت و فرمود :
( 62 ) خداوند محمد را كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد به روزگارى برانگيخت كه هيچ يك از تازيان كتابى نمىخواند و پيامبرى را مدعى نبود آنك او مردم را به پيش راند ، تا در جايگاه سزاوارشان برنشاند و به اوج آزادگى و رهايىشان رساند ، چنين بود كه سرنيزههايشان در روندى درست به كار افتاد ، و زير بناى جامعهشان استوارى يافت .
به خدا سوگند كه من از پيشتازان آن حركت بودم ، تا كه جبههى دشمن يكسره تار و مار شد ، بى آنكه سستى نشان دهم يا به ترسى دچار شوم . امروز نيز در همان راستا پيش مىروم ، با اين تصميم كه باطل را بشكافم ، تا از پهلويش حق را بيرون كشم .
مرا با قريش چه كار ؟ كه ديروز در موضع كفر بودند و به پيكارشان برخاستم و امروز نيز كه فتنه زدگاناند ، از پيكارشان ناگزيرم . به هر حال ديروز و امروز در برخورد با آنان من همانم .