متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
163 از سخنان آن حضرت است
انبوههى مردم در پيرامون حضرتش گرد آمدند ، عملكرد عثمان و خشم خويش را در محضرش مطرح ساختند و تقاضا كردند كه از جانب آنان با عثمان گفت و گو كند و از او بخواهد كه رضايت مردم را فراهم آورد . در پاسخ اين درخواست بود
[ 190 ]
كه امام با عثمان رو به رو شد و گفت :
( 292 ) اين مردماند كه مرا فراپشت ايستادهاند و سخنگوئى به نمايندگىشان را با تو از من خواستهاند . اما به خدا سوگند نمىدانم كه تو را چه بگويم آخر در اين زمينه چيزى را نمىشناسم كه بر تو ناشناخته باشد ، تا ما تو را به آن راهنمائى كنيم . هر آن چه را كه ما مىدانيم ، تو نيز بدان آگاهى كامل دارى و مسالهاى نيست كه ما بيش از تو بدان آشنائى يافته باشيم و بخواهيم تو را از آن آگاه كنيم . رازى نيست كه در پنهان بدان دست يافته باشيم و اينك در پى ابلاغ آن به تو باشيم . تمام حقايق را تو خود دريافتهاى و شنيدهاى ، آن گونه كه ما شنيدهايم و دريافتهايم ، تو خود چونان ما از همدمى رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد سود جستهاى . آخر فرزند ابى قحافه و پسر خطاب ، در عمل به حق به هيچ روى از تو سزاوارتر نبودند ، چرا كه تو از آن دو در پيوندهاى خونى و روابط خانوادگى به رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد نزديكترى ، و بىترديد بهرهى تو از پيوند سببيت بيش از آن دو بوده است . پس خدا را خدا را ، در خصوص خويشتن خويش ، كه به ذات خدا سوگند ، كه تو نه كورى و نه نادان تا به بينش و دانش نيازمند باشى ، كه بىگمان راهها روشن و پرچمها برافراشته است . اين را بدان كه برترين بندگان خدا ، در پيشگاهش ، رهبرى دادگستر باشد كه ره يابد و ره نمايد . پس سنتى روشن و شناخته را بر پا دارد و بدعتى گم چهره را بميراند . آرى سنتها روشن و روشنگراند و پرچمهايى ويژه دارند ، بدعتها نيز پيدايند و پرچمهاى خاص خويش را دارند . و نيز بىگمان ، در پيشگاه حق ، بدترين مردم رهبر ستمگرى است كه خود گمراه و ديگران را گمراهگر باشد . سنتى را كه دستاورد بعثت است ، بميراند و بدعت فراموش شده را از نو زنده كند . و من خود از رسول خدا كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد شنيدم كه مىفرمود : « در روز قيامت امام ستم پيشه را در حالى مىآورند كه هيچ ياور و مدافعيش نباشد ، پس به دوزخش مىافكنند ، و چونان آسيا سنگ مىچرخد تا در قعر دوزخ به زنجير كشيده شود » . اينك به خدايت سوگند مىدهم و از تو مىخواهم كه اين امت را چنان رهبرى نباشى كه به دستشان كشته شوى ، چرا كه پيش از اين همواره گفته مىشد : « در ميان اين امت امامى به قتل خواهد رسيد و به بهانهى آن كشت و كشتار را در گشوده خواهد شد و تا قيامت ادامه خواهد يافت » . در اين تنش پايان ناپذير ،
جريانهايى در پردههايى از ابهام پوشيده مىماند و بذر فتنههايى افشانده مىشود ، در نتيجه ، حق را از باطل جدا نمىبينند ، در موجهايش مىغلتند و همچنان در تنش و درگيرى گرفتار مىمانند .
پس مباد ، كه در پى ساليان دراز و تجربه عمرى ، سياست مروان را بازيچه شوى و به دلخواهش به هر سو بغلتى
[ 191 ]
در اينجا عثمان حضرتش را گفت : « با مردم سخن گوى و بخواه كه مهلتى دهند ،
تا ستمهايى را كه بر آنان رفته است جبران كنم » .
حضرت فرمود : « آن چه به مدينه مربوط است ، به مهلتى نياز ندارد و آن چه بيرون از مدينه است ، مهلت طبيعيش همان زمان كه فرمانت بدانجا برسد » .