متن
ترجمه آیتی
ترجمه شهیدی
ترجمه معادیخواه
تفسیر منهاج البرائه خویی
تفسیر ابن ابی الحدید
تفسیر ابن میثم
[ 183 ]
112 از خطبههاى آن حضرت عليه السّلام است كه در طلب باران ايراد فرموده است :
اَللَّهُمَّ قَدِ اِنْصَاحَتْ جِبَالُنَا وَ اِغْبَرَّتْ أَرْضُنَا وَ هَامَتْ دَوَابُّنَا وَ تَحَيَّرَتْ فِي مَرَابِضِهَا وَ عَجَّتْ عَجِيجَ اَلثَّكَالَى عَلَى أَوْلاَدِهَا وَ مَلَّتِ اَلتَّرَدُّدَ فِي مَرَاتِعِهَا وَ اَلْحَنِينَ إِلَى مَوَارِدِهَا اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِينَ اَلْآنَّةِ وَ حَنِينَ اَلْحَانَّةِ اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَهَا فِي مَذَاهِبِهَا وَ أَنِينَهَا فِي مَوَالِجِهَا اَللَّهُمَّ خَرَجْنَا إِلَيْكَ حِينَ اِعْتَكَرَتْ عَلَيْنَا حَدَابِيرُ اَلسِّنِينَ وَ أَخْلَفَتْنَا مَخَايِلُ اَلْجُودِ فَكُنْتَ اَلرَّجَاءَ لِلْمُبْتَئِسِ وَ اَلْبَلاَغَ لِلْمُلْتَمِسِ نَدْعُوكَ حِينَ قَنَطَ اَلْأَنَامُ وَ مُنِعَ اَلْغَمَامُ وَ هَلَكَ اَلسَّوَامُ أَلاَّ تُؤَاخِذَنَا بِأَعْمَالِنَا وَ لاَ تَأْخُذَنَا بِذُنُوبِنَا وَ اُنْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِالسَّحَابِ اَلْمُنْبَعِقِ وَ اَلرَّبِيعِ اَلْمُغْدِقِ وَ اَلنَّبَاتِ اَلْمُونِقِ سَحّاً وَابِلاً تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ اَللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ مُحْيِيَةً مُرْوِيَةً تَامَّةً عَامَّةً طَيِّبَةً مُبَارَكَةً هَنِيئَةً مَرِيعَةً زَاكِياً نَبْتُهَا ثَامِراً فَرْعُهَا نَاضِراً وَرَقُهَا تُنْعِشُ بِهَا اَلضَّعِيفَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُحْيِي بِهَا اَلْمَيِّتَ مِنْ بِلاَدِكَ اَللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ تُعْشِبُ بِهَا نِجَادُنَا وَ تَجْرِي بِهَا وِهَادُنَا وَ يُخْصِبُ بِهَا جَنَابُنَا وَ تُقْبِلُ بِهَا ثِمَارُنَا وَ تَعِيشُ بِهَا مَوَاشِينَا وَ تَنْدَى بِهَا أَقَاصِينَا وَ تَسْتَعِينُ بِهَا ضَوَاحِينَا مِنْ بَرَكَاتِكَ اَلْوَاسِعَةِ وَ عَطَايَاكَ اَلْجَزِيلَةِ عَلَى بَرِيَّتِكَ اَلْمُرْمِلَةِ وَ وَحْشِكَ اَلْمُهْمَلَةِ وَ أَنْزِلْ عَلَيْنَا سَمَاءً مُخْضِلَةً مِدْرَاراً هَاطِلَةً يُدَافِعُ اَلْوَدْقُ مِنْهَا اَلْوَدْقَ وَ يَحْفِزُ اَلْقَطْرُ مِنْهَا اَلْقَطْرَ غَيْرَ خُلَّبٍ بَرْقُهَا وَ لاَ جَهَامٍ عَارِضُهَا وَ لاَ قَزَعٍ رَبَابُهَا وَ لاَ شَفَّانٍ ذِهَابُهَا حَتَّى يُخْصِبَ لِإِمْرَاعِهَا اَلْمُجْدِبُونَ وَ يَحْيَا بِبَرَكَتِهَا اَلْمُسْنِتُونَ فَإِنَّكَ تُنْزِلُ اَلْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَكَ وَ أَنْتَ اَلْوَلِيُّ اَلْحَمِيدُ 15 16 42 : 28
[ 184 ]
اعتكرت : به هم آميخت و درهم شد منبعق و منبعج : باران سيل آسا مريع : فراوانى و سر سبزى مخضلة : نمناك خلّب : آنچه بر خلاف گمان باشد مبتئس : اندوهگين ضواحي : روستاهاى اطراف شهر جهام : ابر تاريكى كه باران ندارد مخائل : جمع مخيله به معناى ابرى كه در آن اميد باران است .
ربيع : در اين جا به معناى باران است نجاد : جمع نجد ، زمين بلند ودق : دانه باران مسنتون : قحطى زدگان سقيا : با ضمّ سين اسم و از مصدر سقى به معناى آب دادن است « بار خدايا كوههاى ما از خشكسالى شكافته ، و سرزمين ما را گرد و غبار فرا گرفته است ، چهار پايان ما بسيار تشنه و در جايگاههاى خود سرگردانند ، و از شدّت تشنگى همچون زنان فرزند مرده مىنالند ، و از بسيارى رفت و آمد به چراگاهها و بانگ و فرياد در آبشخورهايشان به ستوه آمدهاند .
بار خدايا به ناله گوسفندان و نعره شتران رحم فرما .
بار الها به سرگردانى آنها در گذرگاهها و ناله آنها در جايگاههايشان ترحم فرما .
بار پروردگارا هنگامى به سوى تو بيرون آمدهايم كه خشكسالى مانند شتران نزار به ما رو آورده ، و ابرهايى كه اميد باران به آنها بوده به ما پشت كردهاند ، تو اميد غمزدگان و فرياد رس درخواست كنندگانى ، در اين هنگام كه مردمان نوميد ، و ابرها از باران باز داشته شده ، و چرندگان هلاك گشتهاند ، تو را مىخوانيم كه ما را به كردارمان مؤاخذه نكنى ، و به كيفر گناهانمان نگيرى ، رحمت خود را به وسيله ابرهاى بارنده ، و بهار پر آب و گياه ، و گياهان خرّم و فرحانگيز بر ما بگستران ، بارانى دانه درشت ريزان و فراوان كه زمينهاى مرده به آن زنده شود ، و آنچه از دست رفته باز گردد .
بار خدايا از تو آب طلب مىكنيم ، آبى بر ما بباران ، زنده كننده ، سير آب
[ 185 ]
سازنده ، كامل ، فراگير ، پاكيزه ، با بركت ، گوارا و حاصلخيز ، آن چنان كه گياهان ، انبوه ، شاخهها بارور ، و برگها سر سبز و شاداب گردد و با آن بندگان ناتوان خود را نيرو بخشى ، و شهرهاى مرده را زنده گردانى .
بار پروردگارا از تو آب مىخواهيم ، آبى بر ما فرو ريز كه بلنديهاى زمين ما را پر گياه سازد و در دشتها و گودالها جارى گردد ، و به سبب آن ، نواحى ما را فراخسالى رسد ، و ميوهها فراوان شود و دامهاى ما به آن زندگانى كنند ،
و سرزمينهاى مردم دور دست از آن بهرهمند گردد ، و حومه و روستاهاى ما از آن كمك گيرد ، اين را از بركات گسترده ، و عطاياى سرشار خويش به بندگان تهيدست و وحوش بىسرپرست خود ، بخشش فرما . بارانى بر ما نازل گردان كه كام خشك زمين را تر كند و قطرههايش درشت و پياپى باشد ، آن چنان كه باران از پس باران ببارد ، و دانههايش بر سر هم فرود آيد ، نه اين كه رعد و برق آن بىباران ، و ابرش بىآب و كوچك و پراكنده ، و قطرههايش ريز ،
و همراه با باد سرد باشد ، تا اين كه قحطى زدگان ، فراخى زندگى يابند ، و به بركت آن گرفتاران خشكسالى زنده شوند ، زيرا تويى كه پس از نوميدى مردم ، باران فرو مىفرستى ، و رحمت خود را بر آنها مىگسترانى ، و تو سرپرستى ستودهاى » شريف رضىّ گفته است : اين كه امام ( ع ) فرموده است : « انصاحت جبالنا » ،
به معناى : تشقّقت من المحول مىباشد ، يعنى كوههاى ما از خشكسالى شكافت ،
چنان كه گفته مىشود : انصاح الثّوب يعنى جامه چاك شد ، همچنين است :
انصاح النّبت يا صاح النّبت و يا صوّح النّبت يعنى گياه خشك گرديد ، و جمله « وهامت دوابنا » كه در خطبه آمده ، به معناى اين است كه : چهار پايان ما تشنهاند ،
زيرا هيام به معناى تشنگى است ، واژه حدابير در عبارت حدابير السّنين كه در سخنان آن حضرت است ، نيز جمع حد بار است كه به معناى ناقهاى است كه بر اثر رفتار لاغر گشته و امام ( ع ) آن را به سال قحطى تشبيه فرموده است . ذو الرّمة
[ 186 ]
شاعر گفته است :
حدابير ما تنفكّ إلاّ مناخة على الخسف أو نرمى بها بلدا قفرا [ 1 ]
واژه « قزع » در جمله « و لا قزع ربابها » به معناى پاره ابرهاى كوچك پراكنده است ، عبارت « و لا شفّان ذهابها » تقدير آن « و لا ذات شفّان ذهابها » ست ، و شفّان به معناى باد سرد ، و ذهاب بارانهاى ملايم است و واژه ذات كه مضاف است ، به اعتبار اين كه شنونده به آن داناست حذف شده است .
بايد دانست كه گفتار امام ( ع ) در آن جا كه مىفرمايد : پروردگارا ، تو را مىخوانيم كه ما را به كردارمان مؤاخذه نفرمايى و به گناهانمان نگيرى ، گوياى اين است كه گناهان و اعمالى كه خلاف دستورهاى خداوند است در سلب رحمت او نسبت به بندگان مؤثّر است ، زيرا در جود و كرم خداوند هيچ گونه بخل و امساكى نيست و معنى از سوى او وجود ندارد ، بلكه آنچه در اين مورد تأثير دارد ،
درجات استعداد بندگان و كمى يا فزونى قابليّت آنان است ، و آشكار است كسانى كه به دنيا روى آوردهاند و محرّمات الهى را مرتكب مىشوند و از خدا روگردانيدهاند ، نمىتوانند مشمول رحمت او قرار گيرند ، بلكه شايستگى ضدّ آن را دارند ، يعنى مستحقّ آنند كه بر حسب سعى و كوششى كه در ارتكاب محرّمات و انحراف از راه حقّ داشتهاند مورد خشم و عذاب پروردگار قرار گيرند ، و سزاوار همين است كه اين گونه كسان از بركات الهى بىبهره و از فيض رحمت او بكلّى محروم و بىنصيب باشند .
سحّا و وابلا بنابراين كه حالند منصوب شدهاند و عامل نصب آنها فعل انشر مىباشد . امام ( ع ) در عبارت سماء مخضلة در اين جا ابر را اراده فرموده است ،
عرب مىگويد : كلّ ما علاك فهو سماءك يعنى : هر چه بالاى سر توست آسمان توست ، و معناى و أنزل پياپى فرو فرستادن آب از بالاست ، و شايد هم منظور از
[ 1 ] شتران نزارى كه پيوسته در خوابگاه خود گرسنه به سر مىبرند ، يا اين كه آنها را به شهرى بىآب و علف مىفرستيم .
[ 187 ]
سماء همان باران ، و به معناى أنزل علينا الغيث ( باران بر ما فرودآور ) باشد ، امام ( ع ) در اين خطبه نيز گفتار خود را با آيهاى از قرآن كريم پايان داده است ، و مناسبت آن با مضامين خطبه آشكار است . و توفيق از خداوند است .