جستجو
اکنون که در میکده بسته است به رویم
بهتر که غم خویش به خمار بگویم
من کشته آن ساقی و پیمانه عشقم
من عاشِق دلداده آن روی نکویم
پروانه صفت در برِ آن شمع بسوزم
مجنونم و در راه جنون بادیه پویم
راز دل غمدیده خود را به که گویم؟
من تشنه جام می از آن کهنه سبویم
بردار کتاب از برم و جام می آور
تا آنچه که در جمع کتب نیست، بجویم
از پیچ و خم عِلم و خرد، رخت ببندم
تا بار دهد یار، به پیچ و خم مویم