جستجو
کد : DK-203778     

یاریگر


(مرکب از یاری + ادات فاعلی «گر») مددکار. (از آنندراج ). ممد و معاون . (آنندراج ذیل یارمند). عون . عوین . رافد. (منتهی الارب ). مساعد. کمک کننده . یارمند: گفت [ کیومرث ] مرا یاریگر خدای بسنده است . (ترجمه طبری ).
جاودان شاد زیاد و به همه کام رساد
پشت و یاریگر او باد همیشه یزدان .

فرخی .