جستجو
کد : DK-203791     

یاره


دست برنجن را گویند و آن حلقه ای باشد از طلا و نقره و غیرآن که بیشتر زنان در دست کنند و یارق معرب آن است وبه عربی سوار گویند. (برهان ). دست برنجن را گویند و یارق معرب آن است . (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). زیوری است که بدان آرایش ساعد کنند و به هندی آن را کنگن گویند. (غیاث اللغات ). یارَق. (دهار) (منتهی الارب ) (صراح ). دستیانه . (صراح ) (منتهی الارب ). سوار. (منتهی الارب ) (لغت نامه حریری ). اسوار. (منتهی الارب ). دست آورنجن زرین . (صحاح الفرس ). دست ورنجن . النگو. دستبند. (لغت نامه خطی ). دستوار. منگل . قلب . سوذق.
  • طوق گردن . (برهان ). چنبر گردن و گردنبند. گلوبند. یاره . به هر دو معنی فوق یعنی دست برنجن و طوق گردن هم پیرایه زنان بوده و هم از گوهرهای گرانبها بشمار می رفته است که پادشاهان و پهلوانان و سپهسالاران آن را زیب بازوان و گردن خود می کرده اند چنانکه در شواهدی که ذیلا نقل می شود یاره را غالباً با تاج و افسرو دیهیم و گاه و تخت عاج و طوق زر و انگشتری و گوشوار و کمر زرین و کلاه زرین و خلخال زر و جام زرین و جوشن و گرز و مانند اینها آورده اند و آن را از زر و یاقوت و مروارید و نظایر آنها می ساخته اند:
    بیفکند [ لهراسب ] یاره فروهشت موی
    سوی داور دادگر کرد روی .

    دقیقی .