جستجو
کد : DK-203744     

یارغو


به ترکی مغولی مواخذه و پرسش گناه و تفتیش آن باشد. (از آنندراج ). یارغو و یرغو به معنی عدلیه و قانون و مدافعه مدعی و مدعی علیه است . (حاشیه ص کج تاریخ جهانگشای ج 1 از قاموس پاوه دو کورتی ). از سیاق شواهدی که آورده شده معلوم میگردد که مجلس یارغو در دوران مغول متداول شده و نوعی محاکمه و یا استنطاق «بازپرسی »بوده است که با اصول اسلام وفق نمی داده است و گویا این نوع محاکمه «و مجلس یارغو» چنانکه از رساله (نفثةالمصدور) مستفاد و در سبک شناسی نقل شده است در عهد تیمور و اولادش موقوف شده بود زیرا می گوید: «دیوان یرغو که عیاذ باللّه از مدتی مدید باز ظلمه در خاطر ملوک نشانده بودند و بلاد اسلام بدان ملوث بود به یمن عاطفت این پادشاه دین پرور در هیچ جا نام و نشان او نمانده است و هیچ آفریده یارای این نوع پرسیدن ندارد». (از نفثةالمصدور ج 1 ص 231 از سبک شناسی ج 3 ص 231): چون به اردوی الغایف رسیدند امرای یرغو بنشستند و یارغو آغاز نهادند. (جهانگشای جوینی ). تکمش او را حالیا به یارغو حاضر آورد. (جهانگشای جوینی ). به حضرت پادشاه جهان رویم تا در یارغوی بزرگ استقصا و مبالغت و بحث و استکشاف آن به تقدیم رسانند. (جهانگشای جوینی ). هر کس در مقام یارغو و بحث درمی آید سخن برومعکوس می کشد. (جهانگشای جوینی ). ارغون در این سفر مدتی دراز دارد و بماند تا حقیقت وی و بطلان دعاوی دشمنان در یارغو گشت . (جهانگشای جوینی ج 1 ص کج ). نه سخنی معقول می دانستند و نه منقول روایت می توانستند کرد هرکس می شد هر چند بیشتر آن سبب نظر پادشاه و امرا بود. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 234). چون چند ماه براین جمله بگذشت وهیچ گونه آخری پیدا نمی شد و امرا ملول شدنداز یارغو، قاآن فرمود متعلقان جانبین را تا یکدیگر متمزج شدند. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 234). چون مدتی از مقام ایشان بگذشت قاآن فرمود تا جینقای و... و جمعی دیگر از امرای یارغو بتفحص احوال ایشان بنشستند و درآن مصلحت شروع نمودند جماعتی که با کورکوز بودند اصحاب رای و رویت و ارباب مال و نعمت ازملوک ملک نظام الدین اسفراین و با این جماعت مشاورت میکرد برآنچه تمامت را رای برآن قرار میگرفت اقدام می نمودند. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 233). چون این یارغوها به آخر کشید کورکوز در مصالح ملک شروع نمود. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 236). هر یک را پنجاه یرلیغ متضاد در دست چنانکه اگر به یارغوئی حاضر شدندی به ده روز صورت حال ایشان و کیفیت ستدن یرلیغ سال سال به فهم نرسیدی و چون مفهوم گشتی معلوم شدی که تمامت بی بنیاد و باطل است و بنا برتعصب نوشته اند. (تاریخ غازانی ص 297). بدین حسن تدبیر هر سال به موجب مذکور ترتیب کرده میرسانیدند و یافته میشدند و جنگ و خصومت و یارغوی اوزان مندفع گشته و آنکه بیتکچیان بدان واسطه کشته میشدند این زمان محترم و موقراند. (تاریخ غازانی ص 338). و به وقت یارغوی جمال دستجردانی این قضیه را از جمله گناهان او شمردند. (تاریخ غازانی ص 108). هنگام یارغوی ایشان به امرا گفت که بعضی آنند که پنج سال تا بر قبح سیرت و سریرت ایشان واقفم و بتمام معلوم دارم و مصابرت نمودم و... (تاریخ غازانی ص 178). عوانان و حکام که در این سالها خوگر شده اند که بر رعایا زیادتی کنند و اموال مکرر ستانند و هیچ با دیوان ندهند و هرسال در یارغو روند و رشوت داده به حکایتی چند به سربرند. (تاریخ غازانی ص 252). پیش از این بواسطه ترتیب وجوه آش همواره مقالت بودی . و... و اکثر اوقات امرا به یارغوی ایشان مشغول بایستندی بود. (تاریخ غازانی ص 326). ومنازعت ایشان به جائی رسید که به شومی آن امرا با هم درمی افتادند و همواره یارغوی اوزان و گفت و گوی ایشان بودی . (تاریخ غازانی ص 326). برتخت نشست و از کلیات یارغوها دل فارغ گردانیده . (رشیدی ). او را به حضرت هلاکوخان فرستاد و در یارغو گناهکار گشت . (رشیدی ).و بعد از یارغوهرسه را به یاسا رسانیدند. (رشیدی ).
تا باسقاق عشق تو در ملک دل نشست
ازیارغوی هجر تو برخاست داوری .

پوربهای جامی .