مانند گازر. بسان گازر. گازرآسا.
(اِ مرکب ) نام داو از کشتی که آن را در هندی دهوبی پات گویند و آنچنان بود که دست حریف کشیده سینه و بازوی او را بر پشت خود آوردن و خود را خم ساخته تکان دادن است به نحوی که حریف از بالای پشتش از صدمه تکان از جا درآمده روبروی اوبر زمین افتد (از شرح گل کشتی ). (غیاث ):
دست شوید ز حیات آنکه نگاهت یکبار
بر سر سنگ محبت زندش گازروار.
میرنجات (از آنندراج ).