جستجو
کد : DK-151880     

کابین


کابین کلمه فارسی و «کبین » آذری از این کلمه است . بضع. مهر. (دهار). صداق. (مهذب الاسماء). صُدُقَة. نحل . نحله . (منتهی الارب ). دست پیمان . مهریه . شیربها. عقر. (دهار). علیقه . علاقه . (منتهی الارب ). کاوین . (مهذب الاسماء). صَدُقَة. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). اجر. نکاح . مهر زنان باشد. (لغت فرس ) (صحاح الفرس ). مهر زنان را گویندو آن مبلغی باشد که در هنگام عقد بستن و نکاح کردن زنان مقرر کنند. (برهان ). زری که به هنگام نکاح به ذمّه مرد مقرر کنند، به عربی آن را مهر گویند، از برهان و سراج و رشیدی ; و بعضی بمعنی مهر موجل نوشته اند. (غیاث ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ):
این جهان نوعروس را ماند
رطل کابینش گیر و باده بیار.

خسروی .