جستجو
کد : DK-41274     

پاتابه


پاپیچ . چیزی که پیاده روان به پا پیچند. پالیک . بادیج .
-پاتابه باز کردن در جائی ; رحل اقامت افکندن در آنجا. اِلقاء عصا. القاء جران .
-امثال :
دیبا (اطلس )کهنه شود اما پاتابه نشود ; آزاده مرد و شریف هرچند تهیدست باشد بکار حقیر و فرومایه تن درندهد، نظیر: صوف که کهنه گردد پاتابه نکنند. (جامعالتمثیل ).
صوف کهنه شود لیکن پاتابه نشود ، نظیر: از اسب افتاده ایم اما از اصل نیفتاده ایم . اَلحُرٌّ حرٌّ و اِن مَسًّه ُ الضّر.