جستجو
کد : DK-197904     

هاجس


اسم فاعل از هَجْس . (از اقرب الموارد). رجوع به هجس شود.
  • آنچه در دل افتد.ج ، هواجس : هواجس الهم بعد النوم تعتکر. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). در دل گذرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه در دل گذرد. ج ، هواجس . (ناظم الاطباء).
  • خاطر. (تاج العروس ). و در اللسان ، الهاجس ، الخاطر، صفة غالبة غلبة الاسماء. (اقرب الموارد).
  • وسواس . (تاج العروس ). واجس . رجوع به واجس شود.
  • و در تداول صوفیان ، از آن به خاطر اول تعبیر کنند و آن خاطر ربانی است و این خاطر ربانی هیچگاه خطا نمی کند و سهل آن را «سبب اول » و«نقر خاطر» نامیده است . چون در نفس تحقق یابد ارادت نامیده میشود. و چون برای دفعه سوم بگذرد آن را همت خوانند و در دفعه چهارم عزم نامیده شود و هنگام توجه به قلب اگر خاطر فعل باشد قصد نامیده شود و با شروع در کار آن را نیت خوانند. (اصطلاحات صوفیه ضمیمه تعریفات جرجانی صص 176-177).
  • خطاب نفسانی و جرجانی در ذیل خاطر آرد: خطابی است که در آن حظ نفس باشد و آن را هاجس خوانند. (از تعریفات ص 65).