جستجو
کد : DK-197917     

هابی


غبار ساطع. (از اقرب الموارد). غبار بلندبرآمده . (از منتهی الارب ).
  • گریزنده . (منتهی الارب ).
  • اسب گریزنده .
  • خاکستر آمیخته به خاک . ج ، هُبّی : نجوم هبی ; یعنی هابیه پوشیده به غبار. (از اقرب الموارد). پوشیده شده و آکنده ازغبار و گردآلود. (ناظم الاطباء)
  • خاک گور. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تراب قبر،وهاب کجثمان الحمامة اجفلت .
  • موضع هابی التراب ; یعنی گویی خاک آن مانند هباء یا غبار است دررقت . (از اقرب الموارد). جایی که خاک آن در نرمی مانند غبار باشد. (ناظم الاطباء).
  • تراب و رماد هاب ; منتشر در جو. مالک بن ربیب گوید:
    تری جدثاً قد جرت الریح فوقه
    ترا باکلون القطلانی هابیا.

    (از اقرب الموارد).