پهلوی : نزدیک
(نزدیک )، از: نزد + یک (علامت نسبت )، نیز پهلوی : نزدیست
، کردی : نزوک
(نزدیک ، قریب )، نزیک
، نزیک
، نزوک
، نیز کردی : نک
(نزدیک ، پهلوی )، مخفف نزدک ، بلوچی : نزیک
، نزیخ
، نزی
، گیلکی : نزدیک
، فریزندی و یرنی : نزیک
، نطنزی : نزدیک
، سمنانی : نکزیت
و نزدیک
، سرخه ای : نزدیک
، شهمیرزادی : نزدیک
. (از حاشیه برهان قاطع چ معین ).
عند. (آنندراج ). نزدِ. (فرهنگ نظام ). پیش ِ. برِ. نَزدِ. پهلوی ِ. در حضورِ. به حضورِ. به خدمت ِ:
ای ز همه مردمی تهی و تهک
مردم نزدیک تو چرا پاید.
بوشکور.