آراسته نشده . (ناظم الاطباء). مقابل پیراسته : خمیر این سخن فطیر است ناخاسته و زلف این عروس مشوش است ناپیراسته . (سندبادنامه ص 140).
صاف و هموار نشده . نتراشیده و ناصاف : سهم عبیر; تیر ناپیراسته . (منتهی الارب ). دباغی نشده . (ناظم الاطباء). پوست ناپیراسته ، آش نشده .