جستجو
کد : DK-189056     

ناپیدا کردن


اعدام . تباه کردن . از بین بردن . زایل کردن . محو ساختن . امحاء. معدوم کردن . نیست و نابود کردن: ولایت شرق و غرب را کواکب آسا معدوم و ناپیدا ساخت . (حبیب السیر ص 134).
  • غیب کردن . پنهان کردن . نهفتن . استتار. اخفاء. تغییب . پوشاندن از انظار: چون [ هارون ] برآنجا [ برآن تحت ] بخفت ، بمرد وخدای تعالی آن تخت را ناپیدا کرد. (مجمل التواریخ ).
    -ناپیدا کردن راه ; رد گم کردن . امحاء آثار طریق.