جستجو
کد : DK-188984     

نابود


معدوم . (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). ناپیدا. نیست . آنکه هرگز موجود نمی شود. (ناظم الاطباء). فانی . (نظام ).
  • مفلس . نابودمند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (از شعوری ). مفلس . پریشان شده . (برهان ). نادار. (ناظم الاطباء). تهیدست . رجوع به نابودمند شود.
  • (مص مرخم ) عدم . (شعوری ). مقابل بود به معنی وجود و هستی . نابودن . نیستی:
    مر ورا فرد و ممتحن بگذاشت
    بود و نابود او یکی انگاشت .

    سنائی .