جستجو
کد : DK-188786     

نائب


آنکه بر جای کسی ایستاده باشد. (مهذب الاسماء). جانشین . قائم مقام . خلیفه . آنکه بر جای کسی ایستد. (ناظم الاطباء). مهتر، و قائم مقام آن بعد از وی . قفیّه . (منتهی الارب ). آن که بجای کسی قرار گیرد در عمل یا کاری چون نائب قاضی و نائب ملک . ج ، نَوب ، نُوّاب . (منتهی الارب ) (المنجد). بجای کسی ایستاده شونده . (شمس اللغات ). بدل . عوض . نایب:
ناصر دین خدای و حافظ خلق خدای
نایب پیغمبر و پشت امیرالمومنین .

فرخی .