جستجو
کد : DK-168113     

ماءالشعیر


. ماشعیر. (از الابنیه ). آب جو. کوشاب . (ناظم الاطباء). کشکاب . جوآب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آب مقشر مطبوخ جو بحدی که مهرا پخته شده باشد. (تحفه حکیم مومن ).
  • داروئی که از مطبوخ جو حاصل کنند و به بیمار دهند. (منتهی الارب ). آب که در آن جو پوست کنده نیم خرد ریزند و جوشانند و در طب بکار است . قسمی از آن را مُحَمًّص گویند و آن از جو پوست کنده به آب پخته بدست آید و قسمی از آن را مُدَبًّر گویند و آن ماءالشعیری است که با طبخ عناب سپستان و امثال آن آمیزند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آب که در آن جو ریزند و جوشانند ونشاندن تشنگی را در بعضی بیماریها چون حمی محرقه بدان کنند. ماء مبارک . (نوروزنامه ). و نیز در بیماری دموی و صفراوی به ماءالشعیر ایمنی بود و اطباء عراق وی را ماء مبارک خوانند. (نوروزنامه ). و رجوع به ترکیب ماء مبارک ذیل معنی اول ماء در همین لغت نامه شود.