جستجو
کد : DK-163900     

لابان


(سفید) و او پسر بتوئیل و نوه ناحور و برادرزاده ابرام و برادر رفقه و پدر لیئه و راحیل است که در حاران سکونت میداشت و در آنجا برحسب رسوم و آداب مملکت غلام ابراهیم را پذیرائی کرده واقعه نامزد کردن رفقه را با اسحاق فراهم کرد (سفر پیدایش 24:29-59 و 25:20) و رفقه هم یعقوب را پس از آنکه با عیسو نزاع کردند بدانجا فرستاد (سفر پیدایش 27: و 23) و اسحاق پسر خود را وصیت فرمود که زوجه ای از برای خود از دختران لابان به حباله نکاح درآورد (پیدایش 28:2 و 5) و لابان وی را در نهایت گرمی پذیرفته (29:5-14) یعقوب مدت هفت سال خدمت لابان را اختیار کرد که وی راحیل را به زوجیت بدو دهد لکن لابان وی را فریفته (پیدایش 29:23) شب زفاف لیئه را به خوابگاهش فرستاد لکن چون یعقوب شیفته راحیل بود وی را چنان خوش آمد که هفت سال دیگر لابان را خدمت کردو چون چنین کرد لابان راحیل را نیز بدو سپرد (پیدایش 29:28) از آن پس یعقوب تن به خدمت لابان در داده شش سال دیگر وی را خدمت همی کرد و به انواع مکاید و اقسام فریب و حیل هر چه میتوانست از مواشی و حواشی خالوی خود بدست کرد. (پیدایش 30:1) این معنی اسباب تکدّرو ملال مزاج لابان گشته اجرت یعقوب را مکرراً به بهانه های چند تغییر داد. این معنی سبب تغیّر مزاج یعقوب شده در حالتی که لابان از برای پشم بری گوسفندان خود رفته بود یعقوب اهل بیت و حواشی و مواشی خود را جمع کرده فرار کرد (پیدایش 13:.) لابان از استماع این واقعه گرفته خاطر شده یعقوب را تعاقب کرد و در کوهستان وی را دریافت لکن خداوند یعقوب را نصرت داد و نگذاشت که لابان ضرری به وی رساند و راحیل نیز بواسطه پنهان کردن ترافیم وی را فریفته بود و پس از منازعه و مخاصمه توده سنگ و ستونی برپا داشته آن را حدود خود قرار دادند که فیمابین ایشان شاهد باشد که هیچ یک از ایشان از حد معین برای متضرر ساختن دیگری تجاوز نکند.سپس لابان وی را وداع کرده به ملک خود مراجعت کرد. (قاموس کتاب مقدس ). حمداللّه مستوفی در نزهةالقلوب آرد: در کتاب معارف ابن قتیبه آمده که وهب بن منبه گوید که اسحاق پیغمبر (ص ) پسرش یعقوب را فرمود که دختران خال خود لابان بن ناهربن آزر را در نکاح آورد و او بدین مهم عازم خانه خال خود شد... و یعقوب بعد از تاهل در زمین کنعان مقام کرد.