جستجو
کد : DK-140292     

فارض


نعت فاعلی است از فرض . تانیث آن فارضة. ج ، فارضات . (از اقرب الموارد). رجوع به فرض شود.
  • ستبر از مردم و از هر چیز دیگر. برای انسان مذکر و مونث در این معنی یکسان است . ج ، فُرًّض . (از اقرب الموارد).
  • قدیم . (از اقرب الموارد).
  • پیر. (منتهی الارب ). ج ، فوارض .
  • دانای فرائض ... (از اقرب الموارد). کسی که حسابهای ارث و تقسیمات شرعی آن را بداند.
  • عظیم : اضمر عَلَی ًّ ضغینةً فارضاً; کینه عظیمی بر من در دل دارد. (از اقرب الموارد).
  • پیر گاو. (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 70).
    -ابن فارض ; شاعری مشهور بود. رجوع به ابن فارض شود.