جستجو
کد : DK-140231     

فارسی دری


فارسی جدید. زبان ایرانی که بعد از اسلام رواج یافت و زبان رسمی و ادبی گردید. پارسی نو زبان شهرهای شرقی و تاجیکان ناحیه ایران خاوری ، افغانستان ، پامیر و ترکستان است . پارسی نو لهجه ای بود که برطبق مبانی بسیار قدیم با لهجه های دیگر اختلاط یافت ، این اختلاط قبلاً در عصر ساسانی هم صورت گرفته بود. چون ساسانیان جانشین پارتیان که لهجه آنان از بخش لهجه های شمالی بود، گردیدند یک قسمت از لغات رسمی را به عاریت گرفتند... زبان عربی پیوسته در لغت فارسی نو تصرف کرده است ، معهذا خصایص این زبان از نظر اشکال کلمات بسهولت تشخیص داده میشود. (برهان قاطع چ معین ، مقدمه ص بیست وپنج ). دری لغت پارسی باستانی است و آن را بعضی به فصیح تعبیر کرده اند و هر لغتی که در آن نقصانی نباشد دری گویند، همچو: شکم و اشکم ، و بگوی و گوی ، و بشنود و شنود، و امثال اینها، پس اشکم و بگوی و بشنود دری باشد. و جمعی گویند لغت ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ و بخارا و بدخشان و مرو است . و بعضی گویند دری زبان اهل بهشت میباشد. و طایفه ای بر آنند که مردمان درگاه کیان بدان متکلم می شده اند. و گروهی گویند که در زمان بهمن اسفندیار چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می آمدند و زبان یکدیگر را نمیفهمیدند، بهمن فرمود تا دانشمندان زبان فارسی را وضع کردند و آن را دری نام نهادند، یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان تکلم کنند. (حاشیه برهان چ معین : دری ). دری منسوب است به در بمعنی دربار، چنانکه ابن مقفع وحمزه و خوارزمی و دیگران تصریح کرده اند. (مقدمه برهان چ معین ص سی ودو). خوارزمی در مفاتیح العلوم آرد:الدریة، لغت ، اهل شهرهای مدائن است و کسانی که در دربار شاه بودند بدان سخن می گفتند. پس این کلمه منسوب به حاضران دربار است ، و از بین لغات اهل مشرق لغت مردم بلخ بر آن غالب میباشد. (مقدمه برهان چ معین ص بیست ونه ). شک نیست که دری در دوره اسلامی بهمین زبان معمول پارسی پس از اسلام اطلاق میشده است . (مقدمه برهان ص سی ودو). رجوع به دری و فارسی و زبان دری شود.