برگزیده و بهترین از هر چیزی . (منتهی الارب ):عصاره نایی بقدرتش شهد فائق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته . (گلستان ).
شکافنده . (آنندراج ). (اِ) پیوند سر با گردن . (منتهی الارب ). (ص ) مسلط. چیره: زن که فائق بود بر شوهر بمعنی شوهر است . (جامی ).