جستجو
کد : DK-140003     

غیور


رشک کن . (دهار). بارشک و نیک غیرتمند. مذکر و مونث در آن یکسان است . ج ، غُیُر. (منتهی الارب ). بسیار غیرت کننده و رشک برنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رشکناک . رشگن . رشک بر. حسود: روزگار غیور بر کریمه برّ و احسان به منافست برخاست . (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 449).
از آن کم میرسد هر جان بدین جشن
که ره بس دور و جانان بس غیور است .

عطار.