تشنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شوریده منش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). شوریدن دل . (منتهی الارب ). غثیان . تهوع . غانت نفس فلان ; غثت . غین َ غیناً بصورت مجهول نیز به همین معنی است . (از اقرب الموارد). غین زده گردیدن شتران . (منتهی الارب ). تشنه شدن و گرم شدن درون شتر. غَیم . (ازاقرب الموارد). پراکنده دل گردیدن از حرام . غَین علی قلبه (مجهولاً). (منتهی الارب ). فراپوشیدن چیزی ذهن را. (تاج المصادر بیهقی ). فروگرفتن شهوت دل کسی را و پوشیده و بیهوش کردن . منه الحدیث : «و انه لیغان علی قلبی حتی استغفراللّه » . (منتهی الارب ). غین َ علی قلبه (مجهولاً) غیناً; فراگرفت شهوت دل را یا پوشیده شد آن ، یا غشوه روی داد بر آن و بقولی چیره شد رین (عیب وزشتی ) بر دل . (از اقرب الموارد). ابر گرفتن آسمان . (تاج المصادر بیهقی ). پوشیده شدن آسمان از ابر. (ذیل اقرب الموارد). (اِ) میغ. ج ، غُیون . (مهذب الاسماء). مصحف و مقلوب میغ فارسی چون غیم . (یادداشت مولف ). ابر. (منتهی الارب ). لغتی است در غَیم یعنی ابر، بدان سبب که میپوشاند، مانند قول شاعر: «اصاب حمامة فی یوم غین ». (از اقرب الموارد). ابری که آسمان را بپوشد. (غیاث اللغات ). رجوع به غیم و نشوء اللغة العربیة ص 45 و 76 شود:
ما همه عینیم گر شد نقش عین
بل همه عینیم ما بی میغ و غین .
مولوی (مثنوی ).