جستجو
کد : DK-137290     

غالیدن


غلطیدن . (برهان ).
  • غلطانیدن . (برهان ). غلتانیدن . گردانیدن به پهلو. از پهلو به پهلو غلطانیدن . صاحب برهان ذیل «غالد» آرد: ماضی غلطانیدن باشد عموماً و کسی که بر سبیل عشرت همچون عاشق و معشوق خود را از این طرف به آن طرف و از آن طرف به این طرف غلطاند خصوصاً - انتهی . مالیدن و غلطانیدن . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). و صاحب انجمن آرا ذیل غالد آرد: یعنی غلطاند بر سبیل عیش و شادی چون عاشق و معشوق:
    کسی که در دل او جای کرد خصمی تو
    بجای خانه و کاشانه چرخ دادش غال .
    این معنی غار و شکاف حیوانات است .
    همچو آهو که جفت را غالد
    من ترا روز و شب همی غالم .

    لطیفی .