جستجو
کد : DK-137235     

غالی


نرخ گران . یقال بعته بالغالی ; ای بالغلاء. (منتهی الارب ). گران . (مهذب الاسماء). گران قیمت ، مقابل کم بها. (آنندراج ) (غیاث ). مقابل رخیص ، ارزان .
  • گرانبها.نفیس . قیمتی . قازح ، سعر قازح ; ای غالی . (منتهی الارب ).
  • نعت فاعلی از غلو. غلوکننده . (مهذب الاسماء).
  • آنکه در حق علی علیه السلام یا یکی از ائمه غلو کند. (فردی از) گروهی که حضرت ولایت پناه را به اعتقاد خود خدا میدانند. (آنندراج ). رجوع به غلاة و غالیان شود.
  • مفرط. افراطی . ازحد گذرنده . از حد درگذرنده . ج ، غُلاة. سمعانی آرد: این انتساب افراط و مبالغه در غلو را افاده میکند. (انساب سمعانی ):
    برترمشو از حدّ و نه فروتر
    هش دار مقصر مباش و غالی .

    ناصرخسرو.