جستجو
کد : DK-137275     

غافل گیر


کسی که بی خبر بر کسی حمله ور شود. (آنندراج ). غافل گیرنده . سگ غافلگیر، سگ هرزه مَرَس:
بکش سگ را مهل تا پیر گردد
که چون شد پیر غافل گیر گردد.
  • (ن مف مرکب ) به غفلت گرفته شده . و با کلمات کردن و شدن و گشتن ترکیب شود:غافل گیر کردن . غافل گیر شدن . غافل گیر گشتن .