مَشکی که از گرانی آن بردارنده میل کند و راست نتواند رفت . (منتخب اللغات ). مشک گران که باعث گرانی مستقی را کژ گرداند.
دلو گشاده . (منتهی الارب ). دلو فراخ . (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). زن مخالف شوهر. (منتخب اللغات ). مرد سست عقل و رای . (منتهی الارب ). ضعیف رای . ابر آهسته رو از بسیاری آب . (منتخب اللغات ). ابر آهسته رو جهت گرانی و کثرت آب . ناقه که بگوشه و ناحیه چرا کند.(منتهی الارب ). شتر ماده که بکنار می چرد. (منتخب اللغات ). اشتر که بر کناره آب و گیاه چرا کند. (مهذب الاسماء). چاه فراخ جوانب . (منتهی الارب ).