ساحة. میان سرای . گشادگی میان سرایها. فراخنای سرای . فراخای خانه . صحن خانه . حیاط. ج ، ساح . سوح .ساحات: و چون [ در مسجد الاقصی ] بدیوار جنوبی باز گردی از آن گوشه مقدار دویست گز پوشش نیست و پوشش مسجد که مقصوره در اوست بر دیوار جنوبی است وغربی . (سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 31). بر در و دیوار مقصوره که با جانب ساحت پانزده درگاه است و درهای بتکلف بر آنجای نهاده . (سفرنامه ص 32). بر ساحت مسجد، نه بردکان جائی است چندانکه مسجدی کوچک بر جانب شمالی که آن را چون حظیره ساخته اند. (سفرنامه ص 40).
فضای مکان و ناحیه . (غیاث اللغات ). ساحت هر چیز. عرصه . میدان . ناحیه . محوطه:
وان پول سدیور ز همه باز عجب تر
کز هیکل او کوه شود ساحت بیدا.
عنصری .