گوارنده . گوارا. خوش . خوش آیند. (دهار) (غیاث ) (آنندراج ). عذب ، سیغ. که به گلو آسان شود. آسان به گلوشونده . (شرح قاموس ): نعمت حق سبحانه ... در بازمانده امیر ماضی سائغ و ضافیةاللباس است . (ترجمه تاریخ یمینی ص 460).
گوارنده شراب . (ترجمان علامه جرجانی ). جایز. روا.