جستجو
کد : DK-104566     

زاد


بمعنی زائیدن باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ رازی ). زادبوم ; وطن . رجوع به زادبوم شود.
  • مخفف زاده . زائیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (شرفنامه منیری ). فرزند. (شرفنامه منیری ):
    بر شاه شد زادفرخ چو گرد
    سخنهای ایشان همه یاد کرد.

    فردوسی .