منعکننده . بازدارنده از کاری . (دهار) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
زاجر قلبی در اصطلاح صوفیه ، واعظ و زنهاردهنده حق و خواننده بسوی خدا است و آن نوری است که در دل مومن تابد. (تعریفات ). اندرزدهنده: و در حلقه درویشان زاجرند و صبور. (گلستان ). بیم کناننده . نالنده . فالگیرنده بمرغ . (دهار). برانگیزنده بر کاری . راننده و سوقدهنده : فالزاجرات زجراً ; ای الملائکة تزجر السحاب ای تسوقه . (اقرب الموارد) (آنندراج ).