جستجو
کد : DK-104457     

زابج


از جزائر اقیانوس هند است . صاحب اخبار الصین و الهند آرد: سپس کشتیها به مملکة و ساحلی میرسندکه بار، کلاه بار خوانده میشود. این مملکت زابج است که در طرف راست هندوستان قرار دارد. (اخبار الصین و الهند ص 8 س 16). در ضمن بیان مسیر کشتیهائی که به چین میروند و مراحلی که در راه چین طی میکنند آرد: سپس [ پس از گذشتن از کولم ملی و لنجبالوس و دریای هرکند ] کشتیها به ناحیت کلاه بار میرسند که از مملکت و ساحل تشکیل میشود و هر یک را جداگانه «بار» خوانند. و آن همان مملکت زابج و در سمت راست بلاد هندوستان واقع است . این ناحیه یک پادشاه دارد و طبقات مختلف اهالی آن از عالی و دانی فوطه می پوشند و آبهای گوارای چاه های خود را بر آب چشمه و باران ترجیح میدهند. فاصله کولم ملی تا کلاه قریب است مسافت هرکند تا کلاه بار یک ماه راه است . کشتیها چون از زابج حرکت کنند بسوی تیومه و کندرنج [ از جزائر هند ] مسیر خود را ادامه دهند.(اخبار الصین الهند صص 8 - 9). و دمشقی آرد: جزیره ای است زیر خط استواء در جنوب چین که بشرق اقصی آنجا که جزائر سلاو، سرزمین اصطیفون است منتهی میگردد. (نخبة الدهر دمشقی ص 14). و در ص 10 همان کتاب آمده است : گویند نزدیک زابج کوهی است که آن را کوه آتش خوانند و نزدیک آن نتوان رفت . روزها دود و شبها حرارت شدید از آن پدید آید. پائین دامنه آن دو چشمه گوارا قرار دارد که یکی سرد و دیگری گرم است . عبداللّه مستوفی در ضمن بیان جزائر چین و ماچین آرد: زابج جزایر جابه می باشد، بحدود هند است و پادشاه آنجا را مهراج [ مهاراج ] خوانند و در مسالک الممالک گوید: او را چندان جزائر و آبادانی در فرمان است که هر روز دویست من طلا حاصل ملک دارد و بر جزیره جابه کوهی است و بر آن کوه زمینی مقدار صد گز در صد گز بود. از او آتشی فروزان است که به شب به بلندی دو نیزه بالا در صد گز دیداردهد و بروز دودی مینماید و هرگز منطفی نشود، و بر آن جزیزه مردم طیارند. (نزهة القلوب ج 3 ص 230). و یاقوت آرد: جزیره ای است در اقصی بلاد هند ماوراء دریای هند در حدود چین و گفته شده است که از بلاد زنج است . ساکنین این جزیره بشکل انسان و در سیرت مانند وحوشند. در آنجا است نسناس که بالهائی چون خفاش دارند و نیز بدان جا فارمشک یافت شود و در کتب عجائبی از آن جزیره نقل شده است . و هم در آنجا است زباد که حیوانی است شبیه گربه که زباد از آن بدست می آید. و چنانکه مسافرین آن نواحی نقل کرده اند زباد نام عرق آن حیوان است که چون گرما بر او غالب شود عرق کند و این عرق همان زباد است که بوسیله کارد از او جدا میکنند. (معجم البلدان ). بیرونی در الجماهر گوید: کندی گفته است : مرکز یاقوت در جزیره ای است پشت سراندیب بنام سحان بطول و عرض 60 فرسخ . و در آن جزیره کوه راهون واقع شده است که بادهائی از آن میوزد. و سیلهائی که از آن فرومیریزد یاقوت همراه خود می آورد، نصر از این جزیره بنام مندری بتن [ تین ] یاد کرده است . و گفته اند که چون خورشید بر یاقوت بتابد مانند برق بنظر میرسد و از این رو آن را برق راهون میخوانند و بدان جا راه نتوان یافت زیرا در دست دشمن است . این سخن مانند خرافاتی است که برخی از آن را نیز از ایرانیان نقل خواهیم کرد. این برق هنگام غروب دیده میشود، و هنگام طلوع آفتاب پنهان میگردد. وجود نظیراین برق را در کوههای سواحل زابج حکایت کرده اند که روزها سیاه و هنگام شب سرخ فام بنظر میرسد و از فاصله چندین روز راه دیده میشود و مشتمل بر صداهای ترس آوری است . (الجماهر ابوریحان بیرونی ص 44). و در ص 47 آرد: در بحر اخضر در حدود دیبجات و رابج تا جزائر دیوه و جاوه جزیره ای است معروف بجزیره یاقوت که هیچ از یاقوت نشانی در آن جزیره نیست و از آن جهت نام یاقوت بر آن گذارده اند که زنان زیبا دارد، همچنانکه درباره زنان [غب القمر] که بمناسبت گردی و گردش آب در آن [ در اثر مد و جزر ] بدین نام خوانده شده است . و در ص 98 گوید: کندی گفته است که [ الماس ] در میان سنگهای معادن یاقوت و گروهی گفته اند در معادن طلا یافت میشود و این [قول اخیر] در مورد معدن الماسی که درجزائر زابج [برطبق یک حکایت ] موجود است راست مینماید، زیرا این جزائر را، سورن دیب یعنی جزائر طلا و سورن بهرم یعنی زمین طلا مینامند. و در ص 239 آرد: راج مها [مهاراج ] یعنی پادشاه پادشاهان یا بزرگ پادشاهان . پادشاه زابج ، دستور میداد تا درآمد او را بصورت سبیکه های طلا درآورده و در دریاچه ای که هنگام مد دریا آب آن را فرا میگرفت و محل اجتماع تمساحها بود بیفکنند و هنگامی که میخواست از شمش های طلا استفاده کند گروهی از مردم اجتماع کرده و آنقدر فریاد میکشیدند که تمساحها فرار میکردند. طلاها بدین وسیله از دستبرد دزدان نیز مصون میماند زیرا درآوردن آنها احتیاج بفریاد زیاد داشت . صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: جزیره ای است در حدود اقصی بلاد هند و چین ، سمت بالای دریای هرکند (؟ ) اهالی آن وحشی اند. از شباهت آنان با نسناسها جغرافیون عرب بسیار یاد کرده اند و بطوری که استنباط میشود این جزیره از جزائر پائین بحر محیط هند است - انتهی .
و در دائرة المعارف اسلام آمده : لغت زابج در قرن 19 م . از اصل سانسکریت آن ژاواکا نقل شده است . و بیشتر جغرافی نویسان قدیم آن را با جاوه ، یکی دانسته اند و میتوان گفت زابج جزائر سوماترای کنونی است که دارای معادن فراوان آهن است . زابج نیز در کتب جغرافی قدیم دارای معادن طلا و نقره معرفی شده است . (از دائره المعارف اسلام ).
اب انستاس در مقاله «الفاظی که اصل آن عربی است » گوید: ابدال چندین حرف از یک کلمه در معربات نیز دیده میشود مانند جاوه [ نام جزیره ای مشهور ] که از قدیم آن را زابج و سپس زانج ، رابخ ، رانج ، زباد، سابج ، سیبج ، ریبج ، رباح ، زباچ نیزخوانده اند. (مجله لغة العرب سال 8 ص 523). و رجوع به البلدان ابن فقیه . نخبة الدهر دمشقی . تاریخ ابوالفداء. المسالک و الممالک ابن خردادبه شود.