جستجو
کد : DK-98493     

رادد


شعوری این کلمه را بهمین صورت نقل کرده است بمعنی زمین چمنزاری که پست و بلندباشد، و شعر ذیل را از فردوسی شاهد آرد:
فسیله به رادد همی داشتی
شب و روز در دشت نگذاشتی .
اما ظاهراً مصحف راود باشد.و در فهرست شاهنامه ولف نیز راود [ وَ ] ضبط شده است با یک شاهد. هر چند شاهد فوق در چاپ بروخیم نیست .اما در شعر ذیل از عمعق نیز رادد است:
ز رادد برادد ز وادی بوادی
ز صحرا بصحرا ز کشور بکشور.

عمعق بخاری .