جستجو
کد : DK-86590     

داد


; فریادش بلند شدن از دست ... بستوه آمدن از، زلّه شدن از.
-بداد آوردن ; زلّه کردن . ستوه کردن . بفریاد آوردن .
-بداد رسیدن ; رفع ظلم کردن . کمک کردن .یاری دادن .
  • (پسوند) مزید موخری است اسامی پاره ای امکنه را چون : بغداد. فرنداد. خداداد. خنداد. برداد. و این در فرس هخامنشی و اوستا اسم مفعولی است (دات atad) به معنی دادن و آفریدن و بخشیدن (از ریشه دا).
  • مزید موخری است اسامی اشخاصی را از همان اسم مفعول مذکور در معنی قبل : مهرداد. تیرداد. خداداد. پیشداد. ونداد (ونداد هرمز).
  • مزید موخری است اسامی را و آن از «تات » اوستائی مبدل است که جداگانه معنی ندارد و جزئی (پساوندی ) است که به انجام برخی از واژه های مجردو مونث می پیوندد چون : خرداد و امرداد. و ارشتاد (ارشتات = راستی ) دروتاد (دروتات ) (= درستی ) اوپرتاد (اوپرتات ) (=برتری ) (فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 57 و 58).