جستجو
کد : DK-77057     

خاتم


بکسر تاء و بفتح آن انگشتری . (غیاث اللغات ). و این مولف نویسد که مختار فصحای عجم بفتح است و یکی از ثقات در تالیف خود نوشته که خاتم بفتح تاء فوقانی مهر و انگشتری و جز آن که بدان مهر کنند. چه ، فاعل [ بکسر ] و بفتح عین بمعنی ما یُفعل به مستعمل شود مثل العالم ما یعلم به الصانع. پس خاتم بمعنی ما یُختم به باشد و آن انگشتریست . ج ، خواتیم . (غیاث اللغات ). و بفتح و کسر تاء انگشتر که در دست کنند وفصحای عجم بفتح استعمال نمایند نه بکسر:
تا خاتم اقبال در انگشت تو کردند
بر خصم تو شد گیتی چون حلقه خاتم .

امیرمعزی .