جستجو
کد : DK-70505     

حاجتمند


صاحب نیاز و احتیاج . محتاج . نیازمند. مضطر. نیازومند. تلنگی . حاجتومند:
از غزنین اخبار میرسید که لشکرها فراز می آید و جنگ را میسازند و به زیادت مردم حاجتمندگشت . (تاریخ بیهقی ). وقتی که مردم در خشم شود سطوتی در او پیدا آید که در آن ساعت بزرگ آفتی بر خرد وی مستولی باشد و وی حاجتمند شود بطبیبی که آن آفت را علاج کند. (تاریخ بیهقی ). اگر حرمت درگاه خلافت را نبودی ناچار قصد بغداد کرده آمدی تا راه حج گشاده شدی که ما را پدر برای اینکار واماند، چون وی گذشته شد اگرما را حاجتمند نکردی بسوی خراسان بازگشتن بضرورت امروز بمصر و شام بودیمی . (تاریخ بیهقی ). اگر بیماری آید صحتش دهی و اگر حاجتمندی حاجتش را روا کنی . (قصص الانبیاء). غلامان را گفت کسی که دعوی خدائی کند بدینگونه حاجتمند نباشد. (قصص الانبیاء).
نیافرید خدایت بخلق حاجتمند
بشکر نعمت آن در بروی خلق مبند.

سعدی .