دامیار. صیاد. دام گسترنده و بندنده .
جادو. ساحر. آنکه گره به رسن زند. جوزن . نام زمینی است . تار، مقابل پود و نابل پود بود و در مثل است : ثار حابلهم علی نابلهم ، یعنی افروختندآتش شر و بدی را میان خودها. حَوّل َ حابله علی نابله ; گردانید اعلای آن را اسفل . ضب ّ حابل ،سوسمار حبله خوار. آبستن .ساربان . ساروان . (زوزنی ). دام صیّاد.