جستجو
کد : DK-70506     

حابل


دامیار. صیاد. دام گسترنده و بندنده .
  • جادو. ساحر. آنکه گره به رسن زند. جوزن .
  • نام زمینی است .
  • تار، مقابل پود و نابل پود بود و در مثل است : ثار حابلهم علی نابلهم ، یعنی افروختندآتش شر و بدی را میان خودها. حَوّل َ حابله علی نابله ; گردانید اعلای آن را اسفل .
  • ضب ّ حابل ،سوسمار حبله خوار.
  • آبستن .
  • ساربان . ساروان . (زوزنی ).
  • دام صیّاد.