جستجو
کد : DK-48140     

تاب


توان . (برهان ). توانایی . (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). طاقت . (فرهنگ اسدی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا). قوت . (آنندراج ). تاو. (انجمن آرا) (آنندراج ). تیو. (انجمن آراء) (آنندراج ).
  • تحمل ، پایداری .
  • قرار. آرام .
  • صبر. شکیب . تاب آوردن و تاب بردن و تاب داشتن و تاب بودن کسی راو تاب گرفتن و تاب رفتن از، مستعمل است:
    من بچه فرفورم و او باز سپید است
    با باز کجا تاب برد بچه فرفور.

    ابوشکور.