ابتلا. آزمودن . بیازمودن . آزمایش . امتحان . آزمایش کردن . خبر پرسیدن . اختبار. (از آنندراج ).
در بلا و رنج افکندن . مبتلا کردن . گرفتار و دچار رنجی کردن . در بلا افتادن . گرفتاری . (از آنندراج ):
گفت رنج احمقی قهر خداست
رنج کوری نیست قهر، آن ابتلاست
ابتلا رنجیست کان رحم آورد
احمقی رنجیست کان زخم آورد.
مولوی .