تسعیر. تاریث . توقید. ایقاد. تسجیر. استیقاد. اشعال . اثقاب . تثقیب . تاریش . ایراء. توریه . تشعیل . الهاب . اضرام . تلهیب . تاجیج . روشن کردن . و رجوع به افروختن شود.
مجازاً، فتنه انگیختن و سبب جنگ و دشمنی شدن:
میان دو تن آتش افروختن
نه عقل است و خود در میان سوختن .
سعدی .